مردی به وسعت دریا و به عظمت آسمان
مردی به وسعت دریا و به عظمت آسمان
(آبادان) وقتی که خورشید ، در آسمانِ شب درخشید.....
داستان دریاقلی سورانی قرار است پس از سالها تاخیر درسال جدید تحصیلی وارد کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی شود. داستانی که پایه ششمیها در درس چهارده خود آن را خواهند خواند. شخصیتی که اگر چه در دهه 60 و بحبوحه جنگ افراد کمی از فداکاری وی اطلاع پیدا کردند اما با گذر زمان داستان فداکاری او زبان به زبان چرخید و به یکی از اسطورههای دفاع مقدس تبدیل شد. وی جایگزین شخصیتهای خیالی چون پتروس هلندی شد که سالها در کتابها وجود داشت ، اما ، از خلاف آمد عادت ، و به گفته حبیب احمدزاده یکی از نویسندگان دفاع مقدس: «هنوز در کشور هلند هم کسی پتروس را نمیشناسد، ولی همه ما او را میشناسیم؛ راستی چرا هیچ وقت از خودمان نپرسیدیم چرا پتروس فداکار جای انگشتش یک چوب در سوراخ سد نگذاشت؟دریاقلی سورانی در آن شب پاییزی و بارانی سال 1359 اسطورهای آفرید که لشکر ایران را از یک شکست بزرگ و حتمی نجات داد. دریاقلیبر روی دوچرخه خود نشست و مسافتی قریب به 20 کیلومتر را رکاب زد و خود را به نیروهای ایرانی رساند و آنها را از حضور نیروهای عراقی و حمله آنها آگاه کرد. گفته میشود که اگر دریاقلی این حرکت را انجام نداده بود، نیروهای عراق میتوانستند تا شیراز و دیگر شهرهای مرکزی ایران نفوذ کنند. دریاقلی شاید چهره ظاهره الصلاحی نداشت . اهل حال و بزن بهادر و داش مشتی بود اما هرچه بود در دقایق 90 در آخرین لحظات و پایان عمرش مثل یک مرد خود را به خدای محبوبش رسانید. دریاقلی به همراه مردم آبادان در «عملیات کوی ذوالفقاری» شرکت کرد و در حالی که این گروه سلاح و ادوات چندانی در دست نداشتند به جنگ با دشمن رفتند و توانستند نفوذ دشمن به آبادان را ناکام بگذارند. در جریان همین نبرد دریاقلی جراحت سختی پیدا کرد و در جریان انتقال به پشت جبهه به شهر تهران آورده شد اما بر اثر شدت جراحات وارده در نهایت گمنامی در تاریخ 10/8/59 به شهادت رسید و در بهشت زهرا قطعه 34 – ردیف – 90 – شماره 28 در مظلومیتی بی نام و نشان آرام گرفت.
انشالله فرصتی بگذاریم و مزارش را زیارتگاه دلهایمان نمائیم
نثار روح پاک و مطهرش صلوات
شعری از استاد محمدرضا ترکی که برای شهید دریاقلی سروده شده:
آن سوی نخل ها پُر سرباز دشمن است
این شهر ِ در محاصره، شهر تو و من است
دشمن نفوذ کرده و این شهر بی پناه
اینک به زیر چکمهّ ناپاک دشمن است
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو
چشم انتظار همت تو دین و میهن است
ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت
این خانهها هنوز پر از کودک و زن است
فردا ـ اگر درنگ کنی ـ کوچههای شهر
میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا
تکلیف شهر خاطرههای تو روشن است!دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو
از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو
تاریخ در تلفظ نام تو الکن است
هی مرد ِ مرد از نفس افتادهای مگر؟!همپای مرگ، کار تو امشب دویدن است
چون موجها به دامن ساحل نمیخزی
دریایی و طریقت دریا تپیدن است.
دریا قلی لاف آبادانی نبود ،
او قصه هزاران مرد خطر آفرین بود...
یاد او و همه جنگ آوران و دلاور مردان خطه خونگرم آبادان و مردمخوبش به خیر...
*******************************************************************
*عیدتان مبارک*
در شوق غدیر به دنبال وارث غدیر هستید؟
اللهم عجل لولیک الفرج
به امید ظهورش صلوات